خدا کمکم می کنی یا ولم کردی.... - روزهای من
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش ، شاید خوشبختی منتظر خندیدن توست . . . . . . . ناخدایی که نمیداند مقصدش کجاست ، هر بادی برایش باد مخالف است . . . . . . . حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند. . . .


ارسال شده توسط معین در 89/8/11:: 5:12 عصر

امروز تصمیم گرفتم که برم دفترچه ازمون ارشد رو بگیرم که لعدش بشینم بخونم در ساشو که اگرچه ازمایشی می خوام امتحان بدم ولی یه امادگی داشته باشم.

 

امروز از دانشگاه که داشتم بر میگشتم خونه یکی از بچه های دانشگاه رو دیدم که ترم ژیش زیاد می دیدمش ولی این ترم اولین بار بود که می دیدمش.حسام رو دیدم .تا منو دید گفت چیه تو خودتی قبلا ژدر منو در مییاوردی از بس شوخی میکردی.نمی دونم چی باید بهش میگفتم ولی اینکه تو بر خورد اولش این حرف رو بهم زد تازه اونیم که زیاد باهاش دم خور نبودم اینو فهمیدم که واقعا نمی تونم ناراحتیم دل تنگیم و... رو راحت از کسی ژنهون کنم.میدونم بده اینکه یه مشکلی ادم داشته باشه ولی نتونه تو ظاهر نشون نده.

دیشب با کسی که خیلی دوستش دارم حرف زدم نمی دونم این چند وقته چرا اینقدر بد اخلاق و گیر و مزخرف شدم.اون رو هم کلی ازیت کردم.دیشب که حرف زدم تا ساعت سه نتونستم بخوابم داشتم فکر میکردم چون قرار بود که به کارایی که این چند وقته کرده بودم فکر کنم.خیلی از خودم و کارام بدم اومد نمی دونم که میشه جبران کرد.من تمام تلاشمو میکنم که بتونم این کارای این چند وقتمو جبران کنم.خدا کنه اونم بدونه که این کارام از قصد نبوده فکرم مشغول میشه همیشه گند میزنم.

 

خدایا میخوام کمکم کن.کمکم میکنی یا ولم کردی....


کلمات کلیدی :

خدمات وبلاگ نویسان